نویسنده: دکتر نیلوفر مهدوی




 

ـ به آسانی تصمیم می گیرم؟
ـ از نتیجه ی تصمیم گیری هایم راضی هستم؟
ـ دنبال کسی هستم تا مسئولیت تصمیم هایم را بر عهده ی او بیندازم؟
ـ آن قدر تصمیم هایم را به تعویق می اندازم تا انتخاب هایم را از دست بدهم یا ناگزیر از انتخاب شوم؟

اولین قدم برای موفقیت در حل مسئله، پذیرش وجود یک مسئله و استقبال از آن است. می توانیم در همین ابتدا به خود بگوییم، باز هم یک موقعیت برای این که تاثیر گذار باشیم و تغییر ایجاد کنیم. در بسیاری از موارد، مسائل پیش رو، ابتدایی، روزمره و ساده یا جالب و هیجان انگیز هستند. ولی درصدی از مسائل هم وجود دارند که بسیار حساس و با اهمیت هستند و نیاز به دقت بالایی دارند و معمولاً در مواجهه با این دسته ممکن است دچار تنش ومشکل شویم. حل مسئله و تصمیم گیری دو فرآیند پی در پی هستند. گاه به خاطر ترس از روبه رو شدن با مسائل یا ترس از تصمیم گیری در موردشان، آن ها را انکار می کنیم. در این مواقع در واقع به مرور زمان و شرایط محیطی اجازه می دهیم به جای ما و برای ما تصمیم بگیرند. گاه حتی مرور زمان و شرایط محیطی نیز نمی توانند راه حل مناسبی را مطرح کنند و فقط باعث تجمع مسائل و ایجاد مشکلات بزرگ تر و پیچیده تر می شوند. بنابراین شناسایی یک مسئله و تعریف درست موقعیت می تواند گام ابتدایی برای ایجاد تغییرات مطلوب در جهت اهداف و ارزش های ما باشد.
تعیین دقیق صورت مسئله بسیار مهم است. برخی مواقع مسائل را طوری طرح می کنیم که لا ینحل به نظر می رسند. به دو فرم یک مسئله توجه کنیم:

ـ من هیچ وقت در هیچ کدام از کارهایم موفق نیستم.
ـ من تا کنون از روش مناسبی برای انجام کارهایم استفاده نمی کرده ام.

بالطبع عبارت دوم افق روشنی برای حل مسئله و تصمیم گیری و ایجاد تغییر، ترسیم می کند، ولی عبارت اول بسیار ناامید کننده است و انگیزه ای برای تلاش ایجاد نمی کند، در حالی هر دو یک شرایط را توصیف می کنند.
روش های مختلفی برای حل مسئله و تصمیم گیری وجود دارند:

ـ منطقی: وقتی با جمع آوری اطلاعات لازم، ‌تمام انتخاب ها و احتمالات را بررسی می کنیم و با توجه به هدف مان بهترین را بر می گزینیم.
ـ احساسی: در قید و بند جمع آوری اطلاعات نیستیم، حتی گاه آن ها را نادیده می گیریم و بیش ترین اعتبار را به حس مان می دهیم.
ـ تکانشی: خیلی سریع، اولین راهی را که به نظرمان می رسد انتخاب می کنیم.
ـ اجتنابی و غیر فعال: در واقع تصمیمی نمی گیریم یا آن را به تعویق می اندازیم، یا آن قدر درگیر دودلی های مان هستیم که کم کم انتخاب ها بر اثر تأخیر حذف می شوند تا نهایتاً یک گزینه باقی بماند.

تقویت مهارت تصمیم گیری می تواند به ما کمک کند تا کنترل بیش تری روی زندگی مان داشته باشیم و رضایت و اطمینان خاطر بیش تری در مورد تصمیمات مان. تصمیم گیری روندی است که طی آن یک مسیر را در میان چند راه ممکن بر می گزینیم. برای یک تصمیم گیری مناسب باید در ابتدا خودمان را به خوبی بشناسیم، یعنی از نقاط قوت و ضعف و ارزش های مان مطلع باشیم. ارزش های ما در تعیین اولویت های مان نقش مهمی دارند و می تونند مسیر تصمیم گیری را برای مان روشن سازند. اطلاع داشتن از شرایط محیطی، فرصت ها و محدودیت ها و امکان بروز تغییرات از دیگر اطلاعات مهمی است که باید در ابتدای هر تصمیم گیری مهمی آن را در نظر بگیریم. و اما مراحل تصمیم گیری:

1ـ مرحله ی اول شناسایی مسئله یا فرصت است. در واقع می توان گفت تصمیم گیری با تشخیص نیاز به تغییر آغاز می شود.
2ـ مرحله دوم تحلیلی و بررسی موقعیت موجود است. این که در چه موقعیتی هستیم و می خواهیم به چه شرایطی دست یابیم.
3 ـ در مرحله ی سوم باید اهداف مان را مد نظر قرار دهیم و چنان چه ذکر شد این اهداف تحت تاثیر ارزش های ما قرار دارند و هر چه بیش تر با ارزش های مان آشنا باشیم، راحت تر می توانیم هدف مطلوب را تعیین کنیم.
4ـ مرحله ی بعد در نظر گرفتن راه ها و انتخاب های موجود است، هر چه تعداد انتخاب ها بیش تر باشد، ‌امکان یافتن راه حل مناسب و تصمیم گیری موفق بیش تر است، ‌هر چند دقت بیش تری را نیز می طلبد. خیلی اوقات در این مرحله به علت کمبود اطلاعات یا خلاقیت، احساس محدودیت شدید در انتخاب های مان داریم واز این بابت خودرا در بن بست می بینیم. در چنین مواردی پرسش و مشورت گرفتن از افرادی با دانش و تجربه ی مناسب و استفاده از تکنیک های تفکر خلاق می تواند ما را در یافتن امکانات و راه های بیش تر کمک کند. به ویژه اگر تصمیم گیری مهمی در پیش رو داریم، بهتر است در این مرحله تأمل بیش تری داشته باشیم.
5 ـ یکی از مهم ترین مراحل تصمیم گیری، بررسی و پیش بینی پیامدهای تصمیم است. آن جا که از خود می پرسیم اگر این راه را انتخاب کنم، چه خواهد شد؟ گاه دانسته ها و تجربیات ما برای پاسخ به این سوال کافی است و گاه به علت تازگی شرایط یا کمبود دانش و تجربه، اطلاع کافی از پیامد ها نداریم که در این مواقع لازم است اطلاعات بیش تری در این زمینه جمع آوری کنیم. در این مرحله باید منابع را نیز بررسی کنیم و بدانیم برای تحقق هر کدام از انتخاب ها، ‌به چه منابعی نیاز داریم، چه قدر وقت و انرژی، ‌چه مهارت هایی و چه میزان دانش و تخصص و پول مورد لزوم خواهد بود. ارزیابی پیامدها ابعاد گسترده ای خواهد داشت از قبیل مطابقت با اهداف و ارزش های شخصی، هزینه ی زمانی و ذهنی و فیزیکی، پاداش نهایی و تأثیر تصمیم گیری بر دیگران. نکته ی مهم آن که در تمام مراحل تصمیم گیری باید مراقب انطباق مسیر انتخابی با اهداف و ارزش های مان باشیم.
6ـ در مرحله ی بعدی باید با نگاهی واقع بینانه به راه های موجود، پیامدها و امکانات مان، ‌مناسب ترین انتخاب را که با اهداف و ارزش های مان هماهنگ است، برگزینیم. ممکن است در این مرحله بین راه های موجود، راهی را که واجد تمام شرایط مطلوب بوده وبرای مان مطبوع باشد، نیابیم. در این صورت باید مجدداً به مرحله ی چهارم برگردیم. شاید تمام راه های ممکن را طرح نکرده ایم و شاید بتوان از ترکیب دو یا چند انتخاب، مسیر مطلوب تری یافت. اما گاه علی رغم تمام این تلاش ها، ‌باید به آخرین روش متوسل شویم و بهترین راه را که ممکن است چندان هم دلپذیر نباشد، ‌برگزینیم.
7ـ اما انتخاب راه، ‌پایان تصمیم گیری نیست، مرحله ی بعدی به اجرا درآوردن تصمیم است. اگر به حافظه مان رجوع کنیم، همه ی ما انتخاب ها و تصمیم هایی داریم که هیچ وقت عملی نشده اند. در چنین مواردی ممکن است مراحل تصمیم گیری ما، چنان چه ذکر شد، درست نبوده باشد. به عنوان مثال ارزیابی ما از امکانات و توانمندی های مان نادرست بوده، تصمیمات اتخاذ شده مطابق با ارزش های مان نبوده یا اولویت های لازم را نداشته اند و ...
8ـ مرحله ی بعد به دنبال اجرای تصمیم، خود به خود پیش خواهد آمد و آن پذیرش مسئولیت تصمیم گیری و پیامدهای آن است. اگر مراحل قبل و به ویژه مرحله ی پنجم واقع بینانه و با جمع آوری اطلاعات کافی انجام شده باشد، قاعدتاً پذیرش پیامد و مسئولیت تصمیم، نباید خیلی دشوار باشد. باید در نظر داشت گاه تصمیم گیری ها در شرایطی نامطمئن، با منابع محدود و اطلاعات ناکافی انجام می پذیرد، هر چند برای رفع این نقایص تلاش بسیاری هم کرده باشیم. در این جا باید توان پذیرش شرایط را داشته باشیم و قاعدتاً خود را برای پیامدهایی پیش بینی نشده آماده کرده باشیم. پیش بینی یک نتیجه ی به ظاهر غیر قابل پیش بینی، خود بسیار مهم است و به ویژه در پذیرش پیامدها و مسئولیت تصمیم مان به ما کمک خواهد کرد.
9ـ مرحله ی آخر ارزیابی نتایج است. خیلی اوقات وقتی از نتیجه ی تصمیمات مان رضایت نداریم، با سعی در فرار کردن از آن یا نفی نقش خود در تصمیم گیری و شانه خالی کردن از مسئولیت، در واقع گنجینه ی گرانبهایی از تجارب را از دست می دهیم و خود را در معرض تکرار اشتباهات مان قرار می دهیم. این که چرا موفق نشدیم هم به اندازه ی موفقیت در کسب تجربه ارزشمند خواهد بود، چرا که می تواند ما را در اصلاح تصمیم گیری های مان راهنمایی کند. با تمرین و کسب تجربه و دانش، تحلیل تصمیم گیری های قبلی و رفع نقاط ضعف مان، می توانیم مهارت تصمیم گیری خود را بهبود بخشیم.

بهتر است مراقب برخی خطاهای معمول باشیم و از آن ها بپرهیزیم:

ـ انتخاب عملی که در مورد پیامد آن کوچک ترین اطلاع و پیش فرضی نداریم:
ـ نادیده یا بی اهمیت انگاشتن برخی اطلاعات. به عنوان مثال بی توجهی به اطلاعات هواشناسی برای تصمیم گیری در مورد سفر.
ـ تخمین بیش از حد اهمیت برخی اطلاعات. مثل توجه بیش از اندازه به یک اظهار نظر غیر تخصصی در مورد یک کالا هنگام خریدن آن.
ـ جمع آوری اطلاعاتی که مورد نیاز و قابل استفاده نیستند. باید توجه داشت که گاه این انبوه اطلاعات غیر ضروری روند تصمیم گیری را دشوار می کنند.
- انتخاب تکانشی و بدون بررسی.

توجه به نکات زیر می تواند در ارتقای مهارت تصمیم گیری ما نقش مهمی ایفا کند:

ـ آگاهی از ارزش های خود، خانواده و فرهنگ جامعه مان.
ـ در نظر گرفتن واقعیات و پرهیز از خیالات واهی در ارزیابی راه های مختلف و پیامدها.
ـ در نظر گرفتن احساسات در کنار واقعیات .
ـ پرهیز از دلیل تراشی و بهانه آوردن.
ـ پرهیز از تصمیم گیری های مهم هنگام خستگی یا استرس شدید
ـ به یاد داشتن این نکته که تعداد کمی از تصمیمات هستند که غیر قابل جبران هستند، اما همین موارد کم نیاز به صرف وقت و دقت زیادی برای اتخاذ تصمیم مناسب دارند.
ـ نظر خواهی از دیگران برای کسب اطلاعات و تجربیات مهم است، اما باید اعتبار منابع جمع آوری اطلاعات را نیز ارزیابی کنیم. به یاد داشته باشیم که علی رغم پرسش و نظر سنجی از دیگران ما مسئول تصمیم گیری نهایی و تحمل پیامدهای آن خواهیم بود.

منبع مقاله: مهدوی، نیلوفر؛ (1388)، مهارت های زندگی، تهران: نشر قطره، چاپ دوم